چیزی نمیخوام میدونی جز اینکه بمونی این آخریشه تو رو نوشتم با اصرار رو آیینه رو دیوار رو قلب شیشه ادامه میدم به شوقت نفس هام به ذوقت ترانه میشه میخندی آروم میگیرم بزار جا بمیرم مثل همیشه جز تو نمیخوام ببینم تا زندم همینم جز این محاله قدم قدم با خیابون تو و من تو بارون مثل خیاله خیلی عزیزم عزیزی چرا در گریزی برام سواله منو تو قلبت نگه دار تو قلبت نگه دار نگو محاله